دانلود رمان ایرانی نفرت با فرمت apk و pdf
دانلود رمان ایرانی نفرت با فرمت apk و pdf
خیلی خسته بودم فقط می خواستم وقتی رسیدم خونه بپرم تو
رختخوابم وتاشب یکسره بخوابم……. اونشب قراربود بریم برای
روزبه خواستگاری .فرانک دختری بود که ازمدتهاعاشقش شده بود
ومی خواست بره خواستگاریش بابا ومامان مخالف بودند. اخه روزبه
یک سال باهاش دوست بود وبعدکش وقوسهای فراوان اخرسر بابام
راراضی کرده بود بیان براش خواستگاری. فرانک دختر بیخودی بود
یعنی این نظرمن بود .روزبه که می مردبراش .حتی یکباراین رابه
خودش هم گفتم….. جوابش یک تودهنی بود.فرانک اصلا به خانواده
ما نمی خورد…… مامان وباباش خیلی راحت بودند. حتی می دونستند
دخترشون باداداشم دوسته ولی براشون مهم نبود .هروقت فرانک را
می دیدم، یک حس بدی درمن ایجادمی شد.وقتی برای اولین بارمنو دید
یکه خورد. بایک فیس وافاده گفت توکی هستی ؟وای خدا!!چقدرهم که
حرف زدنش بد بود .هرکلمه ای راکش می داد ورفتارهایش تهوع اوربود …
همه رفتارها وصحبت کردنهایش .به مامان هم گفتم. گفت ولش کن
داداشت که فقط اونو می بینه . تامدتها توخونه ما صدای دادوهوار بود.
دیروز هم سراین مسئله باکیومرث پسرهمسایه دیواربه دیوارمون دعواش
شده بود سر فرانک .اینو مامان بهم گفت گریه می کردوتعریف می کرد.
کیومرث دعوامی کرده ودادمی زده که فرانک مال اونه وحق نداره بهش
فکرکنه .مثل اینکه فرانک قبلامدتی بااون دوست بوده ووقتی روزبه را می بینه
باروزبه دوست می شه.خداییش داداشم خوش تیپ بود اینوچون خواهرش
بودم نمی گفتم ولی خوب قیافه اش دخترپسندبود. قدبلندموهای سیاه و
پرپشت وپوست سفید ویک ته ریش بزی وچشمهایی سبز داشت من هم
چشمهایم سبزبود این ارث مادرم بود .
دانلود با فرمت apk (به زودی)